• وبلاگ : 
  • يادداشت : محبس عشق
  • نظرات : 0 خصوصي ، 18 عمومي
  • ساعت دماسنج

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     <      1   2      
     
    + ساشلاشغثلا 

    مي روم خسته و افسرده و زار
    سوي منزلگه ويرانه خويش
    به خدا مي برم از شهر شما
    دل شوريده و ديوانه خويش
    مي برم تا كه در آن نقطه دور
    شستشويش دهم از رنگ نگاه
    شستشويش دهم از لكه عشق
    زين همه خواهش بيجا و تباه
    مي برم تا ز تو دورش سازم
    ز تو اي جلوه اميد حال
    مي برم زنده بگورش سازم
    تا از اين پس نكند باد وصال
    ناله مي لرزد
    مي رقصد اشك
    آه بگذار كه بگريزم من
    از تو اي چشمه جوشان گناه
    شايد آن به كه بپرهيزم من
    بخدا غنچه شادي بودم
    دست عشق آمد و از شاخم چيد
    شعله آه شدم صد افسوس

    عاقبت بند سفر پايم بست
    مي روم خنده به لب ‚ خوينن دل
    مي روم از دل من دست بدار
    اي اميد عبث بي حاصل

    در ضمن موزيك متن هم بسيار زيباست .ممنون



    + مهرنوش 

    شعر زيبايي بود .هر شعرتون بهتر از قبلي .زندگي يك ارزوي دور نيست زندگي يك جستجو و جوي كور نيست زيستن در پيله پروانه نيست زندگي كن زندگي افسانه نيست گوش كن دريا صدايت مي كند هر چه نا پيدا صدايت مي كند جنگل خاموش مي داند تو را با صداي سبز مي خواند تو را زير بارون اتشي در جان توست قمري تنها پي دستان توست پيله پروانه از دنيا جداست زندگي يك مقصد بي انتهاست هيچ جايي انتهاي راه نيست اين تمامش ماجراي زندگيست.

    منتظر شعرهاي زيباي بعدي تون هستيم

    + فرنوش 
    اگر باد بودم مي وزيدم اگر ابر بودم مي باليدم اگر مهر بودم مي تابيدم اگر خدا بودم مي افريدم تا بداند دوستش دارم اگر ابر بود به انتظار اشكش مي نشستم اگر مهر بود در پرتوش خود را گرم مي كردم اگر باد بود چون برگ خزان خود را بدستش مي سپردم اگر هيچ بود از او ابر سفيدي مي ساختم از او خورشيد با شكوهي به وجود مي اوردم او را نسيم ملايمي مي كردم از او خدايي مي ساختم تا بداند كه فقط او را دوست دارم. انشاالله در تمام مراحل زندگي موفق باشي.
     <      1   2